با لباسای خاکی پاره پوره
با ظاهر کفخواب دربدر
هیچکس جدی نگرفتت
تا اون لحظه ای
که ورقا رو بر زدی
تا اون لحظه ای
که هفت تیرتو کشیدی
وسط عروسی ننه شون!
آره گرگ
عمو گرگ
تو گرگ بالان دیده ای
که ازین اداها
سالهاست
فارغ التحصیل شدی...
پ.ن: اولش بیابون و تنهایی,آخرش بیابون و تنهایی اما... وسط من با همه تون فرق داره...